چرا حکمتیار در اولین سخنرانی خود پس از ورود به افغانستان به صورت تلویحی ایران را محکوم میکند و رسانههای شیعیان و هزاره که عموماً فارسی زبان هستند و شیعه مذهب را تهدید مینماید.
گلبدین حکمتیار رهبر حزب اسلامی که به تازگی پیمان صلحی با رهبران حکومت وحدت ملی بسته است در سخنرانی خود در لغمان که در تاریخ ۹ ثور ۱۳۹۶ صورت گرفت، ضمن صحبت دربارهٔ وضعیت رسانههای افغانستان، با اشاره تلویحی به کشور ایران گفت (آیا کسی این حق را دارد که در کشور من رسانه صوتی و تصویری داشته باشد که فرهنگ، ثقافت، مذهب، حتی زبان بیگانگان را بر ما تحمیل کند... من در همین کشورهای همسایه دولتهایی را سراغ دارم که به سنیها حتی ساخت یک مسجد را هم اجازه نمیدهند اما در داخل کشور ما تلویزیون و رسانههای معتبر خود را دارند که زبان آنها [فارسی] را تبلیغ میکنند.)
در حالی که سنیهای ایران مساجد رسمی و غیررسمی زیادی در سرتاسر ایران دارند، حکومت این کشور فضای بسیار مناسب و باز و عادلانهای را برای سنیها و دیگر اقلیتهای دینی و مذهبی این کشور فراهم کرده است. با این حال رهبر حزب اسلامی در حالی ایران را متهم به بدرفتاری با سنیها میکند که خود ۵ سال پیش در پیام تبریکی به مناسبت عید فطر گفته بود (بزودی روزی فرا خواهد رسید که هزارهها به هیچ کنار کشور پناه گاه نخواهد داشت. کسانی که به زور آمریکاییها مستی میکنند باید بدانند که انتهایشان بسیار عبرت ناک میباشد و آن روز فرا خواهد رسید که افغانهای مظلوم برای به دست آوردن حقوق غصب شده شان کمر همت خواهند بست، در آن زمان این ظالمان و غاصبین که بزور بیگانهها مست هستند نه تنها در شرق و غرب، جنوب و مرکز کشور زمینها، قریهها و شهرکهای نوساخته]خود را[ از دست میدهند، بلکه در هیچ کنار کشور پناه گاهی نخواهد یافت.)
این رهبر به اصطلاح جهادی که کابل و کابلیان خاطرات زیادی از وی و راکت پراکنیهای وی در ذهن دارد، برخلاف برخی دیگر از رهبران جهادی و غیرجهادی افغانستان دشمنی و ضدیت خود را با مردمان هزاره و شیعیان پنهان نکرده است و آنها را مستقیماً به نسلکشی متهم نموده است. وی با بیشرمی تمام در حالی ایران را متهم میکند که حقوق سنیها را رعایت نمیکند که خود گفته بود (بزودی روزی فرا خواهد رسید که هزارهها به هیچ کنار کشور پناه گاه نخواهد داشت.)
تاریخ نشان داده است که هرکجایی که وی پا میگذارد از همانجا شر آغاز میشود. پیمان بستن با وی همانند پیمان بستن با شیطان است که نتیجهای جز خسران و ناامیدی در برندارد. حوادثی که در ماهها و سالهای گذشته رخ داده است و اکنون با ورود وی به کابل رخ خواهد داد، مشخص میکند که حکومت وحدت ملی دست دوستی به سمت چه کسی دراز کرده است. کسی که به تمام آرمانهای به اصطلاح جهادی خود پشت میکند و دست دوستی کسانی را میفشارد که تا دیروز آنها را مزدور آمریکاییها میدانست.
وی که روزگاری با کسوت مجاهد به ایران پناه برده بود و دست یاری به سوی این کشور دراز کره بود و میگفت (ملت ایران در رهبری و قیادت قاطع امام خمینی (ره) توانست انقلاب خود را به پیروزی برساند. ما خدای رحمان را سپاسگذاریم تا به ملت مؤمن ایران قیادت قاطع عنایت کرد. ما معتقدیم که خط امام، خط اصیل اسلامی است و ما از این خط دفاع میکنیم...) سالها بعد که جیب خود را با دالرهای سعودی و پاکستانی پر میبیند، در مصاحبهای با روزنامهای پاکستانی میگوید (ایران منافع خود را دربی ثباتی و مشتعل نگهداشتن جنگهای فرقهای در کشورهای سنی مذهب عموماً و افغانستان خصوصاً جستجو میکند.)
حکمتیار که در اوج جنگهای جهادی خود از ایران میخواهد که در حل بحران افغانستان نقش داشته باشد و میگوید (ایران در موقعیتی قرار دارد که قادراست نقش مؤثر و تعیین کنندهای درحل بحران افغانستان ایفا کند. با حمایت از طرح تشکیل جبهه نیرومند سیاسی نظامی مشتمل بر همه گروههای افغانی گه جنگجویان طالبان با آنان خصومت دارند میتوان به بحران خاتمه بخشید و منطقه را از خطر فاجعه وخیمی نجات داد. کمیسیون مشترکی مشتمل بر نمایندگان احزاب افغانی و هیئت با صلاحیت ایران تشکیل گردد) سالها بعد با اشاره به گروه تروریستی القاعده میگوید (حالا الحمدلله مجاهدین ما در دو جبهه مشغول نبرد اند که در واقع هر دو جبهه با هم اشتراک مساعی دارند، اولی جبههٔ کفر صلیبی به رهبری آمریکا و دومی هم شیعههای رافضی به رهبری ایران.)
چه میشود که این مجاهد سابق تبدیل به منافقی این چنینی میشود؟ واضح است که حکمتیار همه چیز خود را قربانی منافع مادی خود میکند. از عزت و آبرو گرفته تا حیثیت و دین خود را. وی منافع خود را در هر کجایی که ببیند آن جا پای میگذارد. حتی اگر آن جا جایی باشد که تا روز گذشته آن جا را با انتحاریها هدف قرار میداد. وی روزی دست دوستی با ایران دراز میکند و روزی به دشمن این کشور مبدل میشود. وی روزگاری با حکومت کابل به جنگ مسلحانه میپردازد و روزگاری نیز خود مهمان ویژه ارگ میشود. تاریخ نشان داده که این مجاهد فی سبیل پاکستان به راحتی هر چیزی را معامله میکند. بعید نیست که وی در آینده ارگ را نیز با پاکستان معامله کند.
اما چرا حکمتیار در اولین سخنرانی خود پس از ورود به افغانستان به صورت تلویحی ایران را محکوم میکند و رسانههای شیعیان و هزاره که عموماً فارسی زبان هستند و شیعه مذهب را تهدید مینماید. این همانجایی است که در درجه اول رهبران هزاره و در درجه دوم رهبران حکومت وحدت ملی باید احساس خطر کنند. ورود حکمتیار به ارگ آن هم با چنین سخنانی زنگ خطری جدی برای آینده ثبات افغانستان است. وی در سخنرانی خود نشان داد که مسائل مذهبی و قومی در آینده از اهمیت زیادی برای وی برخوردار است. حکمتیار نشان داد که به شدت سیاستهای ضدشیعی خود را در آینده پیگیری خواهد کرد و افغانستان را در باتلاق اختلافات مذهبی و قومی غرق خواهد کرد. با این حال متأسفانه رهبران هزاره به اندازهای در پیگیری منافع شخصی و فامیلی خود و همچنین دامن زدن به مسائل قومی و قبیلهای غرق هستند که نمیتوان از آنها امیدی برای بیدار بودن در برابر حرکات و سخنان آینده حکمتیار داشت. رهبران حکومت وحدت ملی نیز چنان در بحران داخلی به سر میبرند که بدون ورود حکمتیار به ارگ نیز آنها به سمت از هم پاشیدگی سیاسی در حال حرکت بودند. حال باید دید مردم در برابر وی چه میکنند.
-پیام آفتاب
لینک مطلب: https://www.ansarpress.com/farsi/6455
تگ ها: